داستان یک همایش
چند نفر وبلاگ نویس بودند که خیلی بیکار بودند.اصلا در شهر های دور زندگی نمی کردند.اصلا لازم نبود که مرخصی بگیرند.درس و دانشگاه هم نداشتند.خلاصه اینکه حوصله اشان حسابی سر رفته بود.
واسه همین تصمیم گرفتند که یه همایش برگزار کنند.اون هم از نوع بین المللی اش.
وبرای این کار ....
خوب برای این کار باید جلساتی می گرفتند تا هماهنگی های لازم انجام بشه:


بعدر از برگزاری چندین جلسه این دوستان بیکار رفتند سراغ کار های اجرایی.خوب این دوستان که کار نداشتند و جیب هایشان هم که پرپول بود،بنابر این رفتند سراغ خرید وسائل برای برگزاری همایش.وسائل که تهیه شد همه باید دست به دست هم می دادند تا دکور برنامه آماده بشه.خوب پس شروع کردیم به طراحی دکور:

و همه کمک کردند برای آماده شدن دکور:

و این هم شد نتیجه کار:

و بعدش باید دکور نصب می شد:


واین شد دکور برنامه:

بعد از دکور نوبت می رسید به هماهنگی برنامه هابا اعضای گروه و مجری برنامه:


و تهیه کلیپ های برنامه:

و در پایان عکس یادگاری :

در پایان تشکر می کنم از همه دوستان که با دل و جان و بدون هیچ چشم داشتی برای برگزاری این برنامه تلاش کردند .
و تشکر ویژه از خانم خدا کرمی که دعوت دوستان رو پذیرفتند و ما رو قابل دونستند و در این همایش شرکت کردند.
و اما یک گلایه از مسئولینی که جای خالی آنها در همایش را حس کردیم.مسئولینی که دلمان می خواست حتما در این همایش حضور داشته باشندو با این گروه و فعالیت هایشان از نزدیک آشنا شوند.اما...